۱۸ سال را تازه تمام کرده بود، درخواست تجدید نظر از دادگاه کیفری داشت، سن و سالش را که دیدم کنجکاو شدم موضوع پرونده را ببینم، ضرب و جرح، چاقو کشی، به عنف، لواط و. کارگر بود، ترک تحصیل کرده بود، بچه ی روستا، دوستش را به قصد دیدن گوسفندانشان به باغ کشانده بود، قصد به دوست هم سن و سالش را داشت، بنده خدا به زور فرار کرده بود، اما به ضربه چاقو دوچار صدمه شده بود. نمی دانم چطور و چرا بچه ای با این سن و سال باید به اینجا و به این نقطه برسد. هر بار که با این پرونده ها مواجه میشوم حالم دگرگون می شود. انرژی های منفی به روح و روانم فشار وارد می کنند. چرا دنیای کودکانه بچه های امروزی انقدر به لجن کشیده شده؟ ما که ۱۸ سالگی فکر درس و دانشگاه و پیشرفت بودیم آخرتمان به اینجا ختم شده وای به حال بچه های امروزی خدایا خودت ظهور کن.   


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها