پسری کوتاه قد با عینک ته استکانی، که صدایی با تن بسیار پایین و خش دار دارد و لباس های رنگ و رو رفته ای به تن دارد از مراجعه کنندگان ثابت دفتر ماست، هفته ای چند بار برای ثبت دادخواست و تجدید نظر و واخواهی و . به دفتر ما مراجعه می کند. دلم برایش خیلی می سوزد، نمی دانم چطور دوچار بدهی شده است و اینقدر پرونده در دادگاه دارد. کاش هر چه زودتر مشکلش حل شود. برخی از مراجعه کنندگان ما قیافه های خفن دارند، نگاهشان خبیث و ظالمانه است ولی این یک مورد با بقیه فرق دارد. مظلومیت در چهره اش موج می زند. سن و سالی هم ندارد. هر روز که این آقا برای ثبت دادخواست وارد دفتر میشود روزم خراب می شود و احساس بدی به من دست می دهد. آرزو میکنم کاش انقدر پولدار بودم که گره از کار کسانی که کارشان با چندمیلیون حل می شود بر می داشتم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها